آخربه جایی میرسد

عاقبت اشک شبانگاهم به جایی میرسد

یادراین غربت به دادم آشنایی می رسد


مه گرفته جاده راره رانمیبینم درست

لیک می دانم که راه آخربه جایی می رسد


گویی آرامش دراین دنیا خیالی باطل است

تاروان گردد به دل شادی،بلایی می رسد.


زخم هابرسینه ام دارم ولی دارم امید

آن که داده درد،ازسویش دوایی می رسد


اشکهایی راکه شبها میفشانم ازدوچشم

گرنگیرددامنی،روزی به پایی میرسد


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , شعررامهرمز ,

[ بازدید : 568 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 2:32 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

نفهمیدکسی

سینه ام سوخت شب وروز،نفهمیدکسی

سوختم سوختم این سوزنفهمیدکسی


گشته ام،دربدر یک سرجو عشق،کجاست،

خسته ام،غیرشب وروزنفهمیدکسی


دردل غمزده ام آتش هرروزت را

بازای عشق بیفروز،نفهمیدکسی


بس که دلها ی من وماهمه دررنج وغم است

بازآمدعمونوروز،نفهیدکسی


عشق آن سینه که صدبارزهم بازشکافت

دوخت باصدکلک ودوز،،نفمیدکسی


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , گنجینه سپید ,

[ بازدید : 489 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 2:24 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

دیگرتویارش نیستی

گریه کن ای چشم من دیگرکنارش نیستی

یاردیگرداردودیگرتویارش نیستی


خیرمقدم گوبه پاییزی که سویت راگرفت

چشم سبزروشنم دیگربهارش نیستی


مُردآن روزی که رمزگفتگولبخندبود

گریه هایت چیست آیا،سوگوارش نیستی؟


چشم من تسبیح مرواریدخودراپاره کن

یاتظاهرکن که دیگربی قرارش نیستی


ای دل غمگین من درخاطرات خودمگرد

رفته راهی دیگروتودرمدارش نیستی


تیروتارت میکندآنکس که امیدت بدوست

می درخشدآنکه توامیدوارش نیستی


تامیایدنام او،باسینه ی سوزان بخند

تابداندباز مقهورقمارش نیستی...


حمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرسفید , شعرسپید , حمیدرضاسفید , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , شعرنوعاشقانه , حمیدسفید , شعررامهرمز , شعرهای احساسی ,

[ بازدید : 481 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:40 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

یادروزگاران

یادداری خانه هامان چهارقفل درنداشت

کینه ها افسانه بودوهیچ کس باورنداشت؟


یادداری سفره ها خالی ولی پرعشق بود

جزمحبت تحفه ای آن سفره ها در برنداشت


روزهای زندگی آن روزها گرسخت بود

چرخ می چرخید اما اینقدر لنگرنداشت


سبز بودیم وپرازشادی وغم هرچندکه

خانه ی ما نسترن،باغ تونیلوفرنداشت


چشمه هاجوشان وماهیها پرازشادی وشور

خشکی سرچشمه راتاریخ هم باورنداشت


چشمه هاخشکید ونم نم سبزه هاگریان شدند

چشم ها ترگشت اما چشمه چشم ترنداشت


سفره هارنگین شد اما کوچک و بی میهمان

عشق را،احساس را ،امیدرا دیگرنداشت


آنک آنک هرکدام ازما خزیده گوشه ای

سالها شد دردوغم دست ازسرما برنداشت


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , حمیدسغید , شعررامهرمز , خوزستان , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , دوبیتی عاشقانه , شعرنوعاشقانه ,

[ بازدید : 478 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:36 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]