آخربه جایی میرسد

عاقبت اشک شبانگاهم به جایی میرسد

یادراین غربت به دادم آشنایی می رسد


مه گرفته جاده راره رانمیبینم درست

لیک می دانم که راه آخربه جایی می رسد


گویی آرامش دراین دنیا خیالی باطل است

تاروان گردد به دل شادی،بلایی می رسد.


زخم هابرسینه ام دارم ولی دارم امید

آن که داده درد،ازسویش دوایی می رسد


اشکهایی راکه شبها میفشانم ازدوچشم

گرنگیرددامنی،روزی به پایی میرسد


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , شعررامهرمز ,

[ بازدید : 568 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 2:32 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]