دیگرتویارش نیستی

گریه کن ای چشم من دیگرکنارش نیستی

یاردیگرداردودیگرتویارش نیستی


خیرمقدم گوبه پاییزی که سویت راگرفت

چشم سبزروشنم دیگربهارش نیستی


مُردآن روزی که رمزگفتگولبخندبود

گریه هایت چیست آیا،سوگوارش نیستی؟


چشم من تسبیح مرواریدخودراپاره کن

یاتظاهرکن که دیگربی قرارش نیستی


ای دل غمگین من درخاطرات خودمگرد

رفته راهی دیگروتودرمدارش نیستی


تیروتارت میکندآنکس که امیدت بدوست

می درخشدآنکه توامیدوارش نیستی


تامیایدنام او،باسینه ی سوزان بخند

تابداندباز مقهورقمارش نیستی...


حمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرسفید , شعرسپید , حمیدرضاسفید , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , شعرنوعاشقانه , حمیدسفید , شعررامهرمز , شعرهای احساسی ,

[ بازدید : 473 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:40 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

یادروزگاران

یادداری خانه هامان چهارقفل درنداشت

کینه ها افسانه بودوهیچ کس باورنداشت؟


یادداری سفره ها خالی ولی پرعشق بود

جزمحبت تحفه ای آن سفره ها در برنداشت


روزهای زندگی آن روزها گرسخت بود

چرخ می چرخید اما اینقدر لنگرنداشت


سبز بودیم وپرازشادی وغم هرچندکه

خانه ی ما نسترن،باغ تونیلوفرنداشت


چشمه هاجوشان وماهیها پرازشادی وشور

خشکی سرچشمه راتاریخ هم باورنداشت


چشمه هاخشکید ونم نم سبزه هاگریان شدند

چشم ها ترگشت اما چشمه چشم ترنداشت


سفره هارنگین شد اما کوچک و بی میهمان

عشق را،احساس را ،امیدرا دیگرنداشت


آنک آنک هرکدام ازما خزیده گوشه ای

سالها شد دردوغم دست ازسرما برنداشت


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , حمیدسغید , شعررامهرمز , خوزستان , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , دوبیتی عاشقانه , شعرنوعاشقانه ,

[ بازدید : 470 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:36 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

کاشکی

..کاشکی چشم من ازدیداررویت سوبگیرد

قایق لبهام درقندلبت پهلوبگیرد


کاشکی وقتی که می گریم ،به چشمانم نشینی

تاکه اشکم ازگل اندام نازت بوبگیرد


کاش دستان مرادردست گرمت می فشردی

تاکه باخوشبختی دنیا دودستم خوبگیرد


بخت من هستی که دائم ازمسیرم می گریزی؟

بارالها بخت من تاچندازمن روبگیرد؟


#حمیدرضاسفید


https://t.me/joinchat/AAAAADvnDUzsxdc5etmnLA

برچسب ها: گنجینه سپید , حمیدرضاسفید , شعرعاشقانه , عشق تو , شعرجدید , غزل عاشقانه ,

[ بازدید : 485 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 20 فروردين 1396 ] 23:45 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

چه کنم من؟؟!؟

دل خون شده ازعشق،خدایاچه کنم من؟

بااین همه غم،یکه وتنهاچه کنم من؟

گیسوی توشدخواهش این پنجه ی لرزان

امروز بدین خواهش بیجا چه کنم من؟

امروزگذشت از غم عشقت به صبوری

ای دوست بگوبی توبه فرداچه کنم من؟

حتی به دل خاک زمین جانتوانم

درآن دل سنگین ترتوجاچه کنم من؟

بی خویشتنم،باخودخودنیزغریبم

دراین شب غمگین دل خودراچه کنم من؟؟

برچسب ها: شعرسفید , شعرهای سفید , غزل عاشقانه , حمیدسفید , حمیدرضاسفید , عشق واجتماع , دل سنگین , بی تو ,

[ بازدید : 678 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ چهارشنبه 1 بهمن 1393 ] 16:58 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

اشک وداع

ﭼﺸﻢ ﻣﻦ، ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮ
ﺑﮕﺬﺍﺭﺗﺎ ﺍﻭﺭﺍﺑﺒﯿﻨﻢ،
ﺑﻐﺾ ﻣﻦ ﺧﻮﺩﺭﺍﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺍﻧﺪﮐﯽ،
ﺑﮕﺬﺍﺭﺗﺎﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ .
ﻣﻦ ﭘﺮﺍﺯﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻫﺎﯾﻢ،
ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ،
ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﯼ ﮐﻦ ......
ﺩﺍﺭﺩﻣﯽ ﺭﻭﺩ ﺑﯽ ﻣﻦ !!!!!! ،
ﻭﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﻌﺪ ﺍﻭ
ﻫﺮﻟﺤﻈﻪ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻣﺮﺩ

شعرازحمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرعاشقانه , وداع عاشقانه , اشک وداع , شعرنو , شعرسفید , غزل عاشقانه , ادبیات وشعر , شعری برای وداع , اشک وودآع , حمیدرضاسفید , حمیدسفید , شب عاشق , خداحافظ گل نا ,

[ بازدید : 794 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 23 آبان 1393 ] 4:41 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

گریه کن

دلاازغم این جهان گریه کن،
به اندازه ی آسمان گریه کن.
تواین دیدگان رافراموش کن،
چنان ابرشو،بی امان گریه کن.
بنه عمرکوتاه راپشت سر،
ازامروزتاجاودان گریه کن.
بهاران زچشمان من رخت بست،
به چشمانم آمدخزان گریه کن.
بیادآوراین کودک خویش را،
وبرنعش آن کودکان گریه کن.
به سرهای برنیزه باچشم باز
وخفته به خون پیکران گریه کن.
کتاب وفاراخداراببند،
کتاب جفارابخوان گریه کن.
من ناتوان رافراموش کن
به مرگ حسین ای زمان گریه کن.
دل من! نه برخون سرخ حسین،
براین دعوت کوفیان گریه کن.

شعرازحمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرسفید , اشعارمذهبی , حمیدرضاسفید , وصف امام حسین , حمیدسغید , رامهرمز , شعرفارسی , غزل معاصر , غزل عاشقانه , شهدای کربلا , شکوه ازروزگار ,

[ بازدید : 730 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 11 آبان 1393 ] 23:56 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

چهل وشش سال..

چهل وشش سال بگذشته زروزی

که شدزاییده طفل دلفروزی

ازآن شب هم فلک بااوبرآمد

به راه دشمنی وکینه توزی

الاطفل چل وشش ساله ی من

چه قدرازعمررابایدبسوزی؟

چل وشش سال دردنبال شادی

چل وشش سال دردنبال روزی

دلم دلمازخنجرغم پاره پاره است،

دلم راچند می گیری بدوزی؟؟؟!!

همه لاف رفاقت می زدی دوست،

توهم آخر............................


شعرازحمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدسفید , حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , غزل عاشقانه , ادبیات معاصر , غزل عشقولانه , شکوه ازروزگار , رفاقت , تصویرسازی ,

[ بازدید : 882 ] [ امتیاز : 4 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 4 اسفند 1393 ] 2:36 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

غصه دل

دردست بی رحم تومن چون موم نرم افتاده ام

توهفت خط داری ومن چون آب چشمه ساده ام

تایاددارم غصه ای درسینه ی خوددیده ام

ازروزاول من برای غصه خوردن زاده ام

ای روزگارازدست توشادی مرامهمان نشد

گیری اگراین نیمه جان من بازهم آماده ام

این دوستان سنگدل، دل رابه من کی داده اند؟؟

من خودبه دست هرکسی این بی زبان راداده ام

گویندراه زندگی روزی به شادی می رسد

عمریست برخط سفید ممتداین جاده ام

درخواب پیری ریزبین می گفت بامن کای غمین

گرروزخوش خواهی بگو ازمردم بالاده ام...!!


شعرازحمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرهای سفید , شعرمعاصر , حمیدسفید , حمیدرضاسفید , غزل معاصر , غزل عاشقانه , شکوه وشکایت , شعراجتماعی , شعرهای من ,

[ بازدید : 696 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 4 آبان 1393 ] 1:35 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]