ارزان خریدی ام

ای دوست درکنارتوبودم ندیدی ام

مانندگل به باغچه بودم،نچیدی ام

قدرم به هیچ روی ندانستی ای رفیق

شایدبه این سبب که تو ارزان خریدی ام

آن قامتی که رشک الف بودخم شده است

چون دال درمیانه ی دردت خمیدی ام

افتادم ازنفس،چه بگویم چه کرده ای

دیگرتوان آه ندارم،بریدی ام

گوینددرسکوت سخن هانهفته است

من صدهزارقصه ی تلخم،شنیدی ام؟؟!!

دستان نقاب می کنی ای جان به دیدنم

عمری میان جان توبودم،ندیدی ام


شعرازحمیدرضاسفید


[ بازدید : 855 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ يکشنبه 5 مرداد 1393 ] 4:45 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]