آخراین دولت فقیرم می کند

زندگی ازعشق سیرم می کند

درمیان خوداسیرم می کند


اینهمه داغی که داردسینه ام

برشقایق هادلیرم می کند


گفت حافظ:فقرحکما دولتیست

آخراین دولت فقیرم می کند!!


آرزوهاداشتم اززندگی،

من چه دانستم دبیرم می کند؟!


بس که نادانان به جاه،عالی ترند،

عقل سرکش،سربه زیرم می کند.


من به پیرعشق گشتن راضی ام

لیک بی اندازه پیرم می کند!


من میان درددرمان یافتم

‌ صبربرکوری بصیرم می کند.


تاکه «خوب»آیدزنم فالی دگر

عاقبت «بد»فالگیرم می کند.


شعرازحمیدرضاسفید

[ بازدید : 429 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 28 تير 1393 ] 5:16 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]