حرمت عشق

تورفتی،حرمتت راعشق برپاست

هنوزآغوش ساحل محودریاست

بهاردیگری بازآمدورفت

به سینه زردی پاییز برجاست

تورفتی وهنوزاین چشمه ی عشق

برای تشنگی هایم گواراست

برای دیدنت غرق دعایم

درون سینه ام ای دوست غوغاست

فراموشم مکن،ای رفته ازدست

که اینجاعاشقی افتاده ازپاست

سرابی دردوچشمم می زندموج

من غافل نمی دانم که رؤیاست

بیاوبادل من مهربان باش

که می داند چه در تقدیرفرداست؟؟؟؟


شعرازحمیدرضاسفید


[ بازدید : 527 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 6 خرداد 1393 ] 4:13 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]