همرهم سیگارهم تاسینه سوخت

مدتى شدخون به ساغرمى كشم

خون خودرادم به دم سرمى كشم

تانرنجانم به حرفى خاطرى

خون وغم رابى امان سرمى كشم

آن سبك پايم كه ازانديشه ات

چون عبورسايه اى پرمى كشم

ازمن ازآن رفته درگرداب غم

سايه اى مانده است دربرمى كشم

خودنپندارى كه يادت نيستم

نقش توباديده ى ترمى كشم

همرهم سيگارهم تاسينه سوخت

تاسحرده دانه ديگرميكشم

هرزمان خواهم كمى يادت كنم

بردلم دستى به خنجر مى كشم


حمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرهای سفید , حمیدرضاسغید , حمیدسفید , شعرمعاصر ,

[ بازدید : 485 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 26 دی 1394 ] 2:05 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]