زندانی روزگار

من که زنجیر حباب آبی ام.....خشت خامی درگذارآبی ام

تاهمیشه سرنوشتم عشق اوست....عشق ماهیگیرومن قلابی ام

زهره رالیلی ببینم گاهگاه.....من که مجنون شب مهتابی ام

تاب خورشیدنگاه گرم او.....تابه کی افزون کندبیتابی ام؟

خواب،گاه آیدبه سوی چشم من...خواهداوبرهم زندبی خوابی ام!


شعرازحمیدرضاسفید

[ بازدید : 470 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ پنجشنبه 5 تير 1393 ] 16:47 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]