شما در حال مشاهده نسخه موبایل وبلاگ

شعرهای سفید

هستید، برای مشاهده نسخه اصلی [اینجا] کلیک کنید.

زمانه فرق کرده

ای دوست زمانه فرق کرده

تاریخ و فسانه فرق کرده


ای طوطی خوش سخن ازاین باغ

بگریزکه دانه فرق کرده


هش دارکه بر سرو وسپیدار

پرواز وجوانه فرق کرده


شیطان ندهدفریبت اینیار

برگردکه خانه فرق کرده


دارم گله ازجهان شاطر

پیداست که چانه فرق کرده


کس درپی راحت کسی نیست

آرامش شانه فرق کرده


کِز کرده به شاخه ای چوقمری

ماییم که لانه فرق کرده


ماحال خوشی دگر نداریم،؟؟

یااین که ترانه فرق کرده؟؟



ای دل قدمی عقب تَرَک باش

هم سنگ ونشانه فرق کرده


ای دل گل سرخ آرزویی!!!

بشکن که زمانه فرق کرده...


#حمیدرضاسفید

یعنی می شود؟؟؟

دست دردست تووپاییز.....یعنی میشود؟

عطرباران درهوا گلریز.....یعنی میشود؟


باددردیوان مویت شعرمن را «هو»کند

باردیف شانه،شورانگیز،یعنی میشود؟


سینه مان ازعشق مالامال،می گردد چنین؟

قلبهامان ازوفالبریز...یعنی میشود؟؟


مثل این برگی که آویزان برقص آمدزشوق

خودتوهم برگردنم آویز!...یعنی میشود؟


حسرت لبهای شیرینت چوفرهادم بس است.

کاش باشم خسروپرویز،....یعنی میشود؟


کلبه ای درجنگل وماوبجزماهیچکس

کلبه ای وتاافق جالیز...یعنی میشود؟


#حمیدرضاسفید

یک بار دگر

نفسم رابه نفسهای توپیوندزدم

دل خودرابه تپشهای دلت بندزدم


ریزه های دل خودراکه به آتش دادم

همه گفتندمگرطعنه به اسپندزدم؟؟!!


بعدتوسنگ صبوری نتوانستم یافت

حرف آماس دلم رابه دماوندزدم


تامکدرنشودخاطر دلخواه تونیز

باهمه گریه ی دل،پیش تولبخندزدم


بازچشمان تونگذاشت که حرفی بزنم

حرفهایی که دوچشمان توگفتندزدم


حرف بسیاروسخن پیش خلایق ،اندک

نیمه شبها همه راهم به خداوندزدم


آخرقصه توهم میروی ومی مانم

من واین غصه که یک باردگر گندزدم!!


#حمیدرضاسفید

روزنو

..هرصبح


که ازخواب برمی خیزم،


ازاینکه یک روزدیگر ،


وبیشتر ازدیروز،


میتوانم دوستت بدارم


سرازپانمیشناسم.


خدایا سپاس..


صبحت بخیرعزیز م،


هرکجای این جهانی.


حمیدرضاسفید

دل آشنانمیسوزد

دلابسوز ،دل آشنانمیسوزد

دلی برای دل تنگ مانمیسوزد


دل غریبه از اندوه من به دردآمد

دریغ ودرد،دل آشنانمیسوزد


بسوزای دل تنها،میان تنهایی

خوشم که هیچ دل ازاین بلانمیسوزد


من ازتبارگلی درکویربی آبم

دل کویر هم ازسوزمانمیسوزد


ببین به دست توبالم شکست وواماندم

دلت براین شکسته عزیزم،چرانمیسوزد؟


#حمیدرضاسفید

کسی رابه کسی نیست

درموضع شهری که کسی رابه کسی نیست

گرشهرکلانست،بغیرازقفسی نیست


فریادبزن ،دادبزن آه وفغان کن

نه دادرسی هست .نه.. فریادرسی نیست


آلوده هوا ،دوده وگردست سراسر

شوق نفسی نیست مگر همنفسی نیست


گفتی که بگوحرف دلت گر که کسی هست

کس هست فراوان و.. کسی رابه کسی نیست


#حمیدرضاسفید

دوست دارمت

باآن که ازنهایت دل دوست دارمت
حالاکه میروی،به خدامیسپارمت

دیگربه اشک وگریه نمی بندمت ،برو
باورکنندتاکه ازاین پس ندارمت

هرگز نخواست گردش گردون تیره دل
دردستهای غرق دعایم فشارمت

یادت به قطره های سرشکم جوانه کرد
تادرشب وسکوت دمادم ببارمت

میخواهم ازخدابه دعا مرگ دیدنی
دارم امید سوی مزارم بیارمت

#حمیدرضاسفید

https://t.me/joinchat/AAAAADvnDUzsxdc5etmnLA

خوان دیگر

زشت است هر غروب به دامان دیگری

تاچرب تر کجاست،پی خوان دیگری


گرخط کشی شبی به جفا برعزیزخویش

خط می کشندبرتوعزیزان دیگری


جان میکنی که جان عزیزی کنی تباه

بی تو دمد به سینه ی ماجان دیگری


امروزمیروی توبه قربان این طرف

فردابه آن طرف توبقربان دیگری


تاهرچه گفته ای نشودفاش ،پشت سر

می برّی ازیکی توبه پیمان دیگری


هرکس درون سینه غمی دارد ودلی

شادی مکن به دیده ی نالان دیگری


وقتی نمیدهی به کسی نان عزیزمن

باری طمع مدارتودرنان دیگری


#حمیدرضاسفید

کسی هست

احوال مراگرکه بخواهی،نفسی هست

درگوشه ای ازاینهمه دنیاقفسی هست


دردست که امروزکسی رابه کسی نیست

هرگوشه اگرمینگرم گرچه کسی هست


ازمانفسی هم نتوانست ببیند

این دشمن جانست مراتانفسی هست


صدبار شکست این دل وبازازپی اویم

تاباردگربشکندم دل،هوسی هست


فریادکشیدم زجفای کس وناکس

بیهوده دراندیشه که:فریادرسی هست


هرچندگلوی من غمدیده فشردند

تابشکنداین خواب،صدای جرسی هست


#حمیدرضاسفید

بارسنگین

نسیم آوردبوی دوست راازباغ گل یک دم

سراززانوی غم برداشتم آهسته وکم کم


هواابری ومن درآرزوی دیدنش بودم

نیامداوواشک آسمان بارید ،هی،نم نم


جوانی رفت وتورفتی وطی شدداستان ما


هنوزاین بارسنگین رابه دوشم می کشم،خم خم


به سوی کعبه حاجی رفت ومن با«او»صفاکردم

دلش سنگ سیاهم شد،،لبانش چشمه ی زم زم


نسیم اینبارهم قصدفریبم داشت،دورازتو

دوباره بایدم سررانهم برزانوی غم،هم


چنان برفی که بنشیندبروی کهنه برف پار

درون سینه میبارد زعشقش برسرغم ،غم


#حمیدرضاسفید

12
3
45678910
last