دل پر زهنر

بازبان قرون پنج وشش

گر،زان که دلی پرزهنرداشته باشی
ازعشق ووفاتاج به سرداشته باشی
گوتیرببارد به تو ازناکس وازکس
خوش باش که فولاد سپرداشته باشی

دنیاچو شود پیش تو شر، ترس نداری
گردوستی ازجنس بشر داشته باشی

درخاک چورفتی نه گمانست بمیری
باری چویکی شاه پسر داشته باشی

سنگت بزند راهگذر،نیست گریزی
چون نخل اگرقصد ثمرداشته باشی

خوشبخت زمانی تو،چومادر به برت هست
سلطان جهانی چوپدرداشته باشی

حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , حمیدرضا سفید , حمیدسفید , رامهرمز , اهواز , شعرهای سفید , شعرهای سپید , شعرعاشقانه , پندواندرز , عشق , شاعرانه , هوای بارانی ,

[ بازدید : 208 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 27 دی 1401 ] 13:40 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

آخربه جایی میرسد

عاقبت اشک شبانگاهم به جایی میرسد

یادراین غربت به دادم آشنایی می رسد


مه گرفته جاده راره رانمیبینم درست

لیک می دانم که راه آخربه جایی می رسد


گویی آرامش دراین دنیا خیالی باطل است

تاروان گردد به دل شادی،بلایی می رسد.


زخم هابرسینه ام دارم ولی دارم امید

آن که داده درد،ازسویش دوایی می رسد


اشکهایی راکه شبها میفشانم ازدوچشم

گرنگیرددامنی،روزی به پایی میرسد


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , شعررامهرمز ,

[ بازدید : 552 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 2:32 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

نفهمیدکسی

سینه ام سوخت شب وروز،نفهمیدکسی

سوختم سوختم این سوزنفهمیدکسی


گشته ام،دربدر یک سرجو عشق،کجاست،

خسته ام،غیرشب وروزنفهمیدکسی


دردل غمزده ام آتش هرروزت را

بازای عشق بیفروز،نفهمیدکسی


بس که دلها ی من وماهمه دررنج وغم است

بازآمدعمونوروز،نفهیدکسی


عشق آن سینه که صدبارزهم بازشکافت

دوخت باصدکلک ودوز،،نفمیدکسی


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , گنجینه سپید ,

[ بازدید : 473 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 2:24 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

دیگرتویارش نیستی

گریه کن ای چشم من دیگرکنارش نیستی

یاردیگرداردودیگرتویارش نیستی


خیرمقدم گوبه پاییزی که سویت راگرفت

چشم سبزروشنم دیگربهارش نیستی


مُردآن روزی که رمزگفتگولبخندبود

گریه هایت چیست آیا،سوگوارش نیستی؟


چشم من تسبیح مرواریدخودراپاره کن

یاتظاهرکن که دیگربی قرارش نیستی


ای دل غمگین من درخاطرات خودمگرد

رفته راهی دیگروتودرمدارش نیستی


تیروتارت میکندآنکس که امیدت بدوست

می درخشدآنکه توامیدوارش نیستی


تامیایدنام او،باسینه ی سوزان بخند

تابداندباز مقهورقمارش نیستی...


حمیدرضاسفید

برچسب ها: شعرسفید , شعرسپید , حمیدرضاسفید , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , شعرنوعاشقانه , حمیدسفید , شعررامهرمز , شعرهای احساسی ,

[ بازدید : 470 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:40 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

یادروزگاران

یادداری خانه هامان چهارقفل درنداشت

کینه ها افسانه بودوهیچ کس باورنداشت؟


یادداری سفره ها خالی ولی پرعشق بود

جزمحبت تحفه ای آن سفره ها در برنداشت


روزهای زندگی آن روزها گرسخت بود

چرخ می چرخید اما اینقدر لنگرنداشت


سبز بودیم وپرازشادی وغم هرچندکه

خانه ی ما نسترن،باغ تونیلوفرنداشت


چشمه هاجوشان وماهیها پرازشادی وشور

خشکی سرچشمه راتاریخ هم باورنداشت


چشمه هاخشکید ونم نم سبزه هاگریان شدند

چشم ها ترگشت اما چشمه چشم ترنداشت


سفره هارنگین شد اما کوچک و بی میهمان

عشق را،احساس را ،امیدرا دیگرنداشت


آنک آنک هرکدام ازما خزیده گوشه ای

سالها شد دردوغم دست ازسرما برنداشت


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سفید , حمیدسغید , شعررامهرمز , خوزستان , شعرعاشقانه , غزل عاشقانه , دوبیتی عاشقانه , شعرنوعاشقانه ,

[ بازدید : 467 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 19 آبان 1399 ] 1:36 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

پیری وشعور

بنگرشبی به آینه وموی خودببین

باخودبگو: جوانی وایام دورکو؟؟؟


یک بارهم به حرمت انسانیت،بگو

پنجاه وشصت رفت،دوارزن شعورکو؟؟؟

برچسب ها: بیشعوری , پیری , سپید , موی سفید ,

[ بازدید : 500 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 12:06 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

تمیز

کوآن که وفارازجفا بازشناسد؟

انجام سخن رازسرآغاز شناسد


کو انکه دراین دوره ی بی‌عشق ومحبت

یاران محب را ز دغلباز شناسد؟


دنیاشده باساز غریبی متلاطم

تابوت روان را چه‌کس ازسازشناسد؟


فریادسکوت ازهمه جا گشته مطنطن

کوآن که صدای خرازآواز شناسد؟


پربسته ودل خسته وامیدشکسته

درکنج قفس کیست که پروازشناسد؟


غم زینت دیواروستم زیور سفره ست

این زیوروزینت همه اهوازشناسد


رازیست میان من ویاران وفادار

کویاروفادارکه این رازشناسد؟


ماراچه نیازاست به آن یارکه عمریست

سرشارنیازاست وفقط نازشناسد؟


صدداغ براین دست نمک مرده نهادم

واین داغ نه داغیست که خبازشناسد

حمیدرضاسفید،.دیماه۹۸

برچسب ها: حمیدرضاسفید , حمیدسفید , شعر , شکوه وشکایت , مردم , تمیز , تشخیص ,

[ بازدید : 476 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 12:00 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

داغ کهنه

این کهنه داغ بردل من نو شود مدام

هرگزنگیرد این دل غمدیده التیام


می جوشد اندرونم ودل می تپد به درد

عمرم تمام گشت ونشد غصه ام تمام

حمیدرضاسفید

برچسب ها: مادر , اندوه , حمیدرضاسفید , حمیدسفید , شعرهای سپید ,

[ بازدید : 459 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 11:55 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

به یادمادرن

چقدرصحبت مادربه وجدمی آورد

مرا گهی‌که دلم بود چشمه ای ازدرد


کناراوهمه رابود،راحت ورامش

به هرکلام وزینش هزار آرامش


که بودمادرخوبم اگرفرشته نبود؟

چه بودمادر اگرازوفا سرشته نبود؟


هنوز چشم قشنگش به حال ما نگران

ومن خمیده زداغی که هست کوه گران


به خواب من که میاید دلش پرآشوب است:

توراخداچه خبراز محمدم؟ خوب است؟


زخواهران و برادر خبربده،شادند؟

به دورهم همه جمع وزغصه آزادند؟؟


خودت چه می کنی اکنون پرنده ی غمگین

همیشه اخمو من،ترش کرده ی شیرین


ومن همیشه پس ازخواب، درعذابم ودرد

که مادراست،چه گویم به او؟؟ چه بایدکرد؟


حمیدرضاسفید

برچسب ها: مادر , مرحوم , شعراندوه , رامهرمز , شاعر , غمگین , غصه , اندوه , حمیدرضاسفید , حمیدسفید , اهواز , برای مادر ,

[ بازدید : 462 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 11:53 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

می ترسم

نه از نامردمان کوچه وبازار میترسم

زدلداران بی پروای نا دلدار می ترسم


تراوش می کنداززخمهای کهنه خونی نو

نمک دردست پنهان میکند،ازیارمی ترسم


تظاهرمی کند: بسیاردارددوستم حاشا

که من ازاین که دارددوستم بسیارمی ترسم


بدین گستردگی دنیا،چه تنگی میکند برمن

جدامان کرده ازهم من ازاین دیوارمیترسم


توراهرباردیدم بردلم زخمی زدی بس کن.

ز بس که زخم دارم بردل،ازدیدارمیترسم


بیا بنشین وغوغایی که برپاکرده ای بنشان

مکن برمن غمی برروی غم آوار میترسم


به من هربارمی گویی که شیرین میشود دنیا

ومن که تلخ میبینم توراهربارمیترسم


حمیدرضاسفید

برچسب ها: گله , شکایت , مردم , حمیدرضاسفید , شعرهای سپید , شعر , نامردی , نامردمی , دستنوشته , حرف دل ,

[ بازدید : 486 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 11:43 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

برف

برفی که هنوز،ردپابرآن نیست

گویدکه میان خانه ام مهمان نیست


من عاشق آنم که ز دربازآیی

این خانه بدون تو،کم اززندان نیست


حمیدرضاسفید

برچسب ها: برف , مهمان , ردپا , صبحکاه , حمیدرضاسفید , سپید , سفید , رامهرمز , اهواز ,

[ بازدید : 489 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ شنبه 12 بهمن 1398 ] 11:38 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

بی وفایی

پسته ی بی مغز راگو،بعدازاین خندان مشو

لاجرم بی مغزها درهم تنیده دوبه دو


کفش راباید به قدرپا خریدای دوستان

ورنه گرتنگی کند باید ببخشی نوبه نو


ماهمینیم ای رفیق ار دوست می داری بیا

گرکه چرکینی زراه ورسم ما،ای جان،برو


سنگ بالا مینهی،رسم رفاقت نیست این.

هرکه هستی با« شما» کاری ندارم،آی «تو»!!


سالها درسینه هاکشتیم بذر مهر وعشق

بی نصیبی بین که حاصل کینه شد وقت درو


بس محبت پاسخش نامهربانی شد مرا،

شک ندارم جو زگندم روید وگندم زجو

حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , شعرهای سپید , شعرهای سفید , شکوه وشکایت , بیوغایی , پسته خندان , شعرغمگین , حمیدسفید ,

[ بازدید : 491 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ دوشنبه 22 مهر 1398 ] 15:32 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

برای مادرم که آسمانی شد

برلبم لبخندهم ،دیگرنیایدبعدتو

خنده درچشمان من مادر،نشایدبعدتو


صدگره بر اشک وبغض وزندگانی،وای من

این گره هارا که میباید گشایدبعدتو


پاشو وباالتماس ازدست،سیگارم بگیر

این پسرراازگنه،مادر،که پایدبعدتو؟


برحذرمیداشتی ازگریه بعدازمرگ خود.

گرنگریم خودبگو زین غم چه بایدبعدتو؟


گفته بودی بعدچندی دردوغم کم میشود

لیک میبینم که دردوغم فزایدبعدتو


تسلیت گفتند وغم خوردند بامن مردمان

لیک غمخواری چوتو دنیا نزایدبعدتو.....


حمیدرضاسفید

برچسب ها: سوگ مادر , مادر آسمانی , مادرعزیزم , مادردوست داشتنی , مادرصبور , شعری برای مادر , حمیدرضاسفید , حمیدسفید , رامهرمز , اهواز , خوزستان ,

[ بازدید : 535 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 14 تير 1398 ] 15:52 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

بیشعوری

بیشعوری


کسانی چشم سردارندوکورند


زانسانیت وآدم به دورند



توانم بادوصدبرهان قاطع


کنم ثابت که اینان بیشعورند



اگرازدوستان نیکی ببینند


به خودبالندکه: دارای زورند



خلاف میلشان کاری اگرشد:


همه دنیاسراسربیشعورند



نمی فهمنددنیا راه تنگیست


وازاین راه مردم درعبورند



تمام فهمشان تانوک بینیست


زبینی آنطرفتر روزکورند



نمیدانندمغزودست وپاشان


خوراک کرم وموش ومارومورند



دل خورشیدراتاریک بینند


گمان دارندخود دریای نورند



به جشن دوست، اینان درعزایند


به مرگ دوست ،ایشان درسرورند



نگردددوست الا درپی نفع


وآن هم تابدانجاکه ضرورند



زبس دردوستیشان بی ثباتند


پیاپی دوستهاشان درعبورند



سراپاانتظارندوافاده


زخود راضی وباخویشان شرورند



وجودی بی وجودوبی تمیزند


نجس وبدنهاد وبی طهورند



خوشاآنان که ازاین گونه مردم


زمین تاآسمان فرسنگ دورند


#حمیدرضاسفید

[ بازدید : 538 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ جمعه 10 اسفند 1397 ] 3:44 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]

محبت

زمینی نیست،بامی می فروشند.

به صید کشته،دامی می فروشند.


توراتاسودداری دوست دارند

پس ازآن با کلامی میفروشند.


به گامی می خرندت این جماعت

نرفته چندگامی می فروشند.


به نقدت می خرند این مردم ای دل

پس ازچندی به وامی می فروشند.


مکن خودراغلام تاجرعشق

توراهمچون غلامی می فروشند


مده‌دست کسی جام محبت

تورافردا به جامی می فروشند


خریدارمحبت کیست جایی

که مهرت رابه شامی می فروشند


محبت ارزشش تا پای مال است

دلت رابی دوامی می فروشند


مشو غره به درس و عشق و لبخند

تورا مانند عامی می‌فروشند


اگرامروز نفروشند،فردا

چوبرگیرند کامی می فروشند.


حمیدرضاسفید

برچسب ها: حمیدرضاسفید , مهرومحبت , بی وفایی , ارزش محبت , شعرجدید , شکده وشکایت , حمیدسفید , غزل , رامهرمز , بیوفایی یاران ,

[ بازدید : 532 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]

[ سه شنبه 23 بهمن 1397 ] 17:28 ] [ حمیدرضاسفید ]

[ ]